مدیریت امورپردیس های استان مازندران

شهدای معلم مازندران ( شهید قربانعلی قاسمیان رکنی )

نام پدر : رجبعلی رشته تحصیلی : امور تربیتی مکان تولد : روستای رکن کلا- سیمرغ (مازندران) تاریخ تولد : 31/ 03/ 1344 تاریخ شهادت : 05/ 12/ 1364 مکان شهادت : فاو

وصیتنامه شهید قربانعلی قاسمیان رکنی

 

بسم الله الرحمن الرحیم والحمد لله رب العالمین و لاحول و لاقوه الا بالله العلی العظیم.

 

و من یقاتل فی سبیل الله فیقتل او یغلب فسوف نوتیه اجرا عظیما. «قرآن کریم سوره نساء، 74)

 

هر کس در راه خدا جهاد کند سپس کشته شود یا پیروز گردد بزودی پاداش عظیم به او عطا خواهیم کرد.

 

درود بیکران به روان پاک خاتم پیغمبران محمد مصطفی و وصی والا تبارش علی مرتضی و یازده فرزند از اولاد امجاد او باد، بالاخص ولی دایره امکان حضرت امام زمان محمد بن الحسن قائم آل محمد کاروان هستی را با جند و عشق در حرکت بسوی عالم اطلاق و توحید حضرت حق اعلا رهبری می کنند. اکنون به امام امت لبیک گفته راهی جبهه می شوم همانطوریکه آیت الله طالقانی می فرمودند من از زنده ماندنم خجالت می کشم و از اینکه عزیزان ما کشته می شوند ولی ما هنوز زنده هستیم که امیدوارم خداوند تعالی مرا در پیش خودش سرباز اسلام قبول کند و قطره خون مرا بپذیرد.

 

عزیزان بیائید راه اسلام را که راه حق راه الله می باشد انتخاب کنیم و در راهش جان خود را فدا سازیم، هیچ راهی بهتر و با ارزشتر از اسلام نیست و چه شیرین است دادن جان بی ارزش ما در راه پر ارزش و با عظمت اسلام ما پاسداران روح خدا با یاد حسین بن علی (ع) به جبهه می رویم و در راهی که او می جنگید می جنگیم و برای هدفی که او کشته شد کشته می شویم اما مانند اهالی کوفه نیستیم که امام تنها بماند و من یقین دارم که شما هم چنین هستید.

 

اینک سخنی چند با پدر و مادرم: سلام علیکم، قبل از هر چیز پدر و مادر مهربان همه از آن خدا هستیم و بازگشت ما بسوی خداست و شما خوب مطمئن هستید که ما همه در این دنیا مسافر هستیم و امروز یا فردا باید به جایگاه ابدیمان برویم، جایگاهی که چنانچه اعمال من و تو مورد رضای خدای تبارک و تعالی واقع شود در نور الهی قرار می گیریم در غیر اینصورت در ظلمت و تاریکی.

 

پدر بزرگوارم: فقط ناراحت هستم که نتوانستم زحمات پدرانه تو را جبران کنم من خیلی دوست داشتم تا بتوانم جبران زحمتهای تو را بکنم، پدر بزرگوارم می دانم آرزویت موفقیت من بود بدان که به آرزویت رسیدی چرا که من در این لحظه موفق هستم دوست داشتم که در این لحظات آخر شما را ملاقات کنم ولی رسیدن بخدا از ملاقات شما برای من عزیزتر است.

 

اما تو ای مادر مهربان: قبل از هر چیز درود و سلام و بوسه های گرم من بر تو و دستهای رنج کشیده و چروک خورده ات و بر آن شبهایی که من در آن بزرگ شده ام، مادرم اینک می دانم که در هر لحظه بیادم هستی چرا که تو مادری پس بر هر لحظه ای شکری بجای آور چرا که خداوند توفیق مادر شهید بودن را بتو عطا نموده و تو را لایق این دانسته که فرزندی بتو بدهد و تو او را بزرگ کنی سپس مهر او را درون دلت نهاده و بعد تو او را در راه خدا بدهی و به آسانی از او بگذری واقعا خوشا بحال شما و مقامتان نزد خدا.

 

اما شما ای برادران و خواهران گرامی: بدانید که من خدای را شکر می کنم که در ایران انقلاب اسلامی بوجود آمد و به من آگاهی داده اما من نمی دانستم که چگونه به این انقلاب خدمت کنم فقط فکر کردم که با رفتن خود به جبهه شاید بتوانم خدمتی کرده باشم. پس ای برادران از شما می خواهم که راه الله و علی و حسین را در پیش بگیرید و از خواهرانم می خواهم که راه فاطمه و زینب را در پیش بگیرند و هر کاری که می کنند برای رضای خدا باشد و در مصائب دنیوی صبر پیشه کنید از شما عزیزانم می خواهم که فرزندانی تربیت کنید همچون حسین و زینب، دست از جهاد در راه خدا بر نداشته و بدرد جامعه فردای انقلاب بخورند.

 

در خاتمه از تمامی اهالی و آشنایان و بستگان رضایت و حلالیت می طلبم و از دوستانم می خواهم که اگر لغزشی از من دیدند مرا عفو کنید.

 

شکر خدای را که هر چه طلب کردم بر منتهایی مطلّب خود کامران شدم، براستی تنها ره نجات خود از عذاب الهی را تنها چشیدن شهد شیرین شهادت می دانم.

 

از کلیه دوستان بخصوص خانواده ام می خواهم که ناراحت نباشید چون این راهی است که همه باید برویم و از خداوند یکتا می طلبم که این خون ناقابل مرا در راه آبیاری نهال انقلاب اسلامی قبول گرداند. و از امام زمان (عج) می طلبم که نام مرا هم در طومار سربازان خود و لبیک گویان حسین ثبت نماید. از شما پدر و مادر عزیزم می خواهم که به شهادت من افتخار کنید و مرا به فراموشی مسپارید و شبهای جمعه حتی المقدور از من یاد کنید و برایم و برای جمیع شهدا فاتحه ای بخوانید و هرگاه جان خود را به جان آفرین تسلیم نمودم مرا با همان لباس رزمم به خاک بسپارید چرا که در این لباس لشکر توحید و امام زمان است و من به این لباس در روز محشر افتخار می کنم.

 

در مورد محل دفنم پدرم مختار است.                    والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

 

                                                                                 قربانعلی قاسمیان رکنی 

 

                                                                                   17/12/62  دهلران