برگزاری یکصد و پنجاهمین کرسی ترویجی و عرضه نقد ایده علمی
گزارش برگزاری یکصد و پنجاهمین کرسی ترویجی و عرضه نقد ایده علمی
گزارش برگزاری یکصد و پنجاهمین کرسی ترویجی و عرضه نقد ایده علمی
با عنوان:
کارکرد قصه های قرآنی پیامبران اولوالعزم در تبیین معارف و اصطلاحات عرفانی
ارائه دهنده: خانم دکتر سمانه جعفری
عضو هیأت علمی دانشگاه فرهنگیان استان مازندران
ناقدان:
دکتر محمدرضا سنگری استادیار گروه ادبیات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
دکتر حسین فعال عراقی نژاد عضو هیأت علمی دانشگاه فرهنگیان استان تهران
مدیر جلسه: دکتر محمدعلی نوری خوشرودباری عضو هیأت علمی دانشگاه فرهنگیان مازندران
زمان برگزاری : سه شنبه 24 خرداد ماه 1401
ساعت: 10 الی12
ارائه خانم دکتر سمانه جعفری:
تاثیرپذیری متون عرفانی ادب فارسی از معارف قرآنی مسأله های غیر قابل انکار است. در بخش قابل توجهی از تألیفات عرفانی که به منظور تعلیم مبانی عرفان نوشته شده، نویسندگان، برای تبیین دیدگاههای خود از قصص قرآنی استفاده کردهاند. این پژوهش با نظر به این مهم، به روش کتابخانهای به بررسی کارکرد داستانهای قرآنی پیامبران اولوالعزم، در پنج اثر مهم عرفانی فارسی ، رسالة قشیریه، کشف المحجوب، کیمیای سعادت، عبهرالعاشقین و تمهیدات، پرداخته و نشان میدهد که داستان میقات موسی(ع) بالاترین بسامد را در شرح دیدگاهها و اصطلاحات عرفانی دارد و در اکثر موارد نیز در تقابل با معراج حضرت محمد(ص) مطرح شده است. این قصه در تبیین اصطلاحاتی چون تلوین و تکوین، سکر، ادب، مسامره و محادثه به کار گرفته شده و اهمیت پیر و اطاعت بیچون و چرا از وی سبب کاربرد فراوان آن شده است. پس از آن، داستان حضرت ابراهیم به منظور تشریح اصطلاحات تسلیم، جمع، مشاهده، طلب، شوق و ... در هر پنج اثر نمود یافته. داستان معراج حضرت محمد(ص) در دو کتاب رسالة قشیریه و عبهرالعاشقین مورد توجه قرار گرفته و داستان حضرت عیسی تنها در عبهرالعاشقین به منظور تبیین مسألة لقاء الله مطرح شده که مقالة حاضر به تفصیل به هریک از آنها پرداخته است.
بررسی آثار عرفانی مورد نظر در این پژوهش نشان از تاثیرپذیری بسیار این آثار از روایات قرآنی پیامبران اولوالعزم دارد. داستان زندگی حضرت موسی(ع)، در مقایسه با سایر پیامبران اولوالعزم، بیشترین کاربرد (حدود 64 درصد) را در متون منتخب یافته است. از میان روایات متعدد مربوط به این پیامبر نیز ماجرای ایشان با خضر، بسامد کاربرد بالایی نسبت به سایر روایات دارد که این امر به دلیل اهمیت پیر و پیروی بیچون و چرا از راهدانیها و رهنماییهای وی است. علاوه بر ماجرای خضر و موسی(ع)، ماجرای میقات نیز بسیار مورد توجه قرار گرفته است. اهل معرفت در موارد مختلف و متناسب با مضمون و محتوا به ماجرای میقات موسی(ع) و «ارنی» گفتن وی اشاره و آن را با دیدگاه مثبت یا منفی و یا در تقابل و مقایسه با معراج پیامبر اسلام(ص) تأویل کردهاند و در تبیین اصطلاحاتی چون تلوین و تکوین، سکر، ادب، مسامره و محادثه از آن بهره جستهاند. پس از داستان حضرت موسی، داستان حضرت ابراهیم بیشترین نمود را در کتب مذکور داشته است. در مجموع حدود 25 درصد از کل اشارات به پیامبران اولولعزم به داستان حضرت ابراهیم(ع) اختصاص دارد که از این میان، در 5 مورد با دیدگاه مثبت و در یک مورد با رویکردی منفی تأویل شده و در دو مورد هم نشانهشناسی واژگانی شده است. داستان معراج حضرت محمد(ص) داستان دیگری است که در در تقابل با میقات موسی(ع) در دو کتاب رسالة قشیریه و عبهرالعاشقین به آن توجه شده. از روزة خضرت مریم در داستان حضرت عیسی(ع) نیز تنها در عبهرالعاشقین به منظور تبیین مسألة لقاء الله استفاده شده است.
ناقد اول:
دکتر محمدرضا سنگری:
موضوع این کار پژوهشی بسیار مهم و ارزشمند است. اینکه ما از پنجره قرآن به آثار ارزشمند عرفانی خودمان بنگریم و آنرا تبیین کنیم کاری است که البته بدون پیشینه نیست ولی منظری که خانم دکتر جعفری باز کردند یک منظر نو و بدیع می باشد. نکاتی که مطرح می کنیم طبیعتا می تواند به کمال کار کمک کند.ممکن است احیانا پژوهش در مسیر سلوک علمی خود و در پرداختن به موضوع از کنار مواردی گذر کرده باشد که اگر به آنها بپردازیم می تواند بر غنای اثر افزوده گردد.
چند نکته در قالب پرسش مطرح می شود: نکته اول اینکه چرا این 5 پیامبر را انتخاب کردید( یعنی پیامبران اولوالعزم) همانطور که می دانید در قرآن نام 27 پیامبر آمده هست پیامبرانی که محی الدین عربی در خصوص الحکم هر کدام از این 27 پیامبر را به عنوان یک فصل مطرح می کند یعنی به عنوان نگین انگشتری. شاید اگر به این 27 پیامبر می پرداختید هم یک گستره روشنتری پیش روی ما بود و هم به سنت حسنه پیشینیان که معمولا در آثار خود به این 27 پیامبر پرداختند، اقتدا می کردید.
نکته دوم اینکه چرا این کتابها را برای کار پژوهشی خود انتخاب کردید. شما می بایست سبب انتخاب این آثار را مطرح می کردید مثلا چرا اسرارالتوحید را یا شرح تعرض را انتخاب نکردید و یا سایر آثار منثور دیگر ..
نکته سوم اینکه بهتر بود در یک نظام زمانی یا به عبارتی در یک تطور تاریخی این 5 اثری که به آن استناد کردید، دیده و خط ارتباط آنها با یکدیگر کشف می شد و این مهم می تواند در بازنگری و یا شاید بازنگاری این کار مورد توجه قرار گیرد. چرا که در یک چینش و یک هندسه زمانی، بهتر و بیشتر می توان این آثار را درک کرد.
نکته بعدی که می خواهم مطرح کنم این است که میان دو واژه کاربرد و کارکرد فرق است و شما در عنوان پژوهش خود از کارکرد سخن گفته اید شاید نکته ای ساده باشد که طرح می کنم اما یک امر جدی است که کارکرد غیر از کاربرد است ما می خواهیم بگوئیم چه تأثیری گذاشته و چه جایگاهی دارد در نتیجه شما می بایست قصه های قرآنی را نسبت به کل این آثار تبیین می کردید تا کارکرد هر کدام از این قصه ها در این متن روشنتر شود این مرزبندی ظریفی است که میان دو واژه کاربرد و کارکرد می توانیم بیابیم.
و نکته آخر اینکه شما می توانستید در مراجعه به تفاسیر به نقد این نظرگاهها بپردازید. و در کار پژوهشی به خودتان این اجازه را بدهید که نگاه بزرگان را نقد کنید بدون هراس از نام های بزرگ، خطاها را مطرح کنید
ناقد دوم:
دکتر حسین فعال عراقی نژاد:
آنچه شایسته و بایسته بود جناب آقای دکتر سنگری به نیکی بیان کردند لیکن در ابتدای صحبت، توضیحی پیرامون خود قصه های قرآن داشته باشم. قصه های قرآن تقریبا یک سوم قرآن را بخود اختصاص می دهد و در کارهای تحقیقاتی می توان در این زمینه کارهای جذاب و زیبائی را ارائه نمود و نمونه آن کار پژوهشی سرکار خانم دکتر جعفری می باشد.
یکی از نکاتی که در قرآن مطرح شده، قصه گوئی در قرآن است. قرآن تقریبا 240 قصه دارد هم قصه کوتاه دارد و هم قصه بلند. در یکی از سوره ها شاهدیم که فقط به یک قصه می پردازد مثل سوره حضرت یوسف(ع). یا در سوره هود فرازی از قصه پیامبران را بیان کرده است. قرآن حتی قصه ها را امتیازبندی می کند زیباترین قصه را قصه ی حضرت یوسف(ع) می داند و از آن به احسن القصص یاد می کند.
البته طبق گفته آقای دکتر سنگری کاش می شود به 27 پیامبری که نامشان در قرآن آمده، پرداخته می شد ولی همانطور که سرکار خانم دکتر جعفری اشاره کردند در حجم این مقاله ، مجال پرداختن به آن نبود. کار ایشان می تواند سرلوحه ای باشد برای کارهای بعدی و کارهایی زیباتر از این دست و می توان چندین مقاله ی پیوسته ارائه کرد.
اما نکته ای که باید به آن اشاره کنم بحث تحلیل این آثار بود که جایش در پژوهش خالی بود. اگر نقدی هم بود فقط به بسامدها و فراوانی ها بود و به این موضوع که چرا بسامد این آثار بالاست، اشاره نشده بود.
همانطور که می د انید در قرآن نام حضرت موسی(ع) بیش از سایر پیامبران ذکر شده است، حدود 140 بار و نکته جالب اینکه بعد از نام این پیامبر، بیشترین تکرار مربوط به نام فرعون است حدود 70 بار. این هم نکته ای است که با وجود اینکه نام این پیامبر 140 بار در قرآن آمده، چرا سوره ای در قرآن به نام موسی(ع) نیست و اینکه چرا نام فرعون 70 بار در قرآن آمده ولی نام نمرود که حضرت ابراهیم(ع) با او مبارزه کرد، در قرآن نیامده، این موارد بحث هائی است که می تواند در تحقیقات جایگاه خاصی داشته باشد.
یک نکته دیگر اینکه بهتر بود پیرامون اصطلاحات عرفانی نیز مباحثی طرح می شد. اعتقاد دارم در این مقاله می بایست خواننده را خالی از ذهن می دیدید در نتیجه می بایست در همان ابتدای مقدمه و به عنوان پیش نیاز برخی از واژه ها و تعابیر عرفانی را توضیح می دادید. حتی می توانستید پیامبران اولوالعزم را به اختصار معرفی کنید.
در مجموع می توان گفت کار بسیار ارزشمندی بود و هر کسی نمی تواند در این حوزه ورود کند.